پارت پنجم ...فاکر جوجه :]
ویو فلیکس ..
عکس دختر رو نشونم داد
س: دختره بلده انگلیسی زر بزنه ..و برای شبت ی دختر فوقالعاده خوبی میشه ...خدمتکارتم میتونی بکنی
ف: میخرمش ...ن بخاطر شبام عوضی فقط بخاطر انگلیسیش و خدمتکاریش
س: اوک هرجور میلته
ویو یوری
اون عوضی چند تا عکس نشون اون آقاهه داد و بعدش خندید دیگم طاقت نیوردم و رفتم جلوشون و داد آرومی ک کسی نفهمه زدم
_: تو اینجا چ گوهی میخوری عوضی ..مگ قرار نبود پیش همون قبرستون بابات بمونی ..چیکار داری میکنی
ویو فیلیکس ..
دختره اومد و با داد چند تا حرف رو به سوهو گفت ..تعجب کردم
یهو سوهو بلند شد دست دختره رو گرفت و پیچوند و با خودش برد به سمت راه روی بار ک به سمت اتاقا میرفت
بلند شدم پشت سرشون جوری ک نفهمن رفتم و پشت دیوار وایستادن تا به حرفاشون گوش بدم
س: آهای هرزه کوچولو اگر میخوای معامله ی منو خراب کنی جوری میزنم تو صورتت ک سیاهیش تا دوماه نره
_: کدوم معامله ...لاشی هرزه همون عشق ثابقته من نیسم ..چ معامله ای
س: هه تند نرو کوچولو من خواهرتو معامله کردم
ویو یوری
&: خواهرتو...معامله کردم ...
همینو ک گفت دنیا رو سرم خراب شد ..
بغضم گرفت و پاهام سست شد محکم زدم در گوشش ک بلند شد از گردنم گرفت ..
ویو فیلیکس ..
دختره واقعا خواهرشو دوست داشت مث من ک هیون رو دوست دارم .. آروم کمر دختررو گرفت ک یهو...
وادافاک زد تو گوشش .. اون ضعیفه خفه میشه نمیتونم تحمل کنم این وضعو
ویو یوری ...
پاهام به زمین نمیرسیدن
لاشی با ی دستش داشت خفم میکرد با اونیکی دستش میخواست مشت بزنه ک چشامو بستم ..ولی با صدای بم و مردونه ی ی پسر چشام باز شد و گردنم ول شد
[من]
فلیکس ک مشت سوهو رو روی هوا گرفت گفت : مشکلی پیش اومده ...و محکم با مشتش زد تو دهن سوهو ک دهن سوهو پر خون شد و دست یوری رو گرفت و کشوندش
ویو فیلیکس
دستشو محکم گرفتم و خواستم ببرم عمارت خودم ..ک یهو دستشو میخواست ول کنه محکم تر گرفتم و تقلا کرد و آروم با بغض زمزمه کرد _: میخوای منو ببری باش ببر ولی اول وایستا بزار یچیزی رو سفارش کنم به دوستم ..و با چشای بغض نگام کرد
دستشو ول کردم ک دوید سمت ی پسره ک پشت میز بود میدونستم صداشونو بشنوم ..
_: کوک میتونی در نبود من از یورا مواظبتی کنی ؟
ک: باش حتما ولی چیشدع !
_: هیچی به یورا بگو اونی دوست داره ..امشبم برو پیشش ..خواهش میکنم چیزی بهش نگو ...بگو از طرف بار بردنش ی جای دیگ زود میاد
دیگ صبرم تموم شد دستشو کشیدم و بردم انداختنش تو ماشین ..
سکوت بود ک صدای گریه ی ارومش سکوت شکست..
عکس دختر رو نشونم داد
س: دختره بلده انگلیسی زر بزنه ..و برای شبت ی دختر فوقالعاده خوبی میشه ...خدمتکارتم میتونی بکنی
ف: میخرمش ...ن بخاطر شبام عوضی فقط بخاطر انگلیسیش و خدمتکاریش
س: اوک هرجور میلته
ویو یوری
اون عوضی چند تا عکس نشون اون آقاهه داد و بعدش خندید دیگم طاقت نیوردم و رفتم جلوشون و داد آرومی ک کسی نفهمه زدم
_: تو اینجا چ گوهی میخوری عوضی ..مگ قرار نبود پیش همون قبرستون بابات بمونی ..چیکار داری میکنی
ویو فیلیکس ..
دختره اومد و با داد چند تا حرف رو به سوهو گفت ..تعجب کردم
یهو سوهو بلند شد دست دختره رو گرفت و پیچوند و با خودش برد به سمت راه روی بار ک به سمت اتاقا میرفت
بلند شدم پشت سرشون جوری ک نفهمن رفتم و پشت دیوار وایستادن تا به حرفاشون گوش بدم
س: آهای هرزه کوچولو اگر میخوای معامله ی منو خراب کنی جوری میزنم تو صورتت ک سیاهیش تا دوماه نره
_: کدوم معامله ...لاشی هرزه همون عشق ثابقته من نیسم ..چ معامله ای
س: هه تند نرو کوچولو من خواهرتو معامله کردم
ویو یوری
&: خواهرتو...معامله کردم ...
همینو ک گفت دنیا رو سرم خراب شد ..
بغضم گرفت و پاهام سست شد محکم زدم در گوشش ک بلند شد از گردنم گرفت ..
ویو فیلیکس ..
دختره واقعا خواهرشو دوست داشت مث من ک هیون رو دوست دارم .. آروم کمر دختررو گرفت ک یهو...
وادافاک زد تو گوشش .. اون ضعیفه خفه میشه نمیتونم تحمل کنم این وضعو
ویو یوری ...
پاهام به زمین نمیرسیدن
لاشی با ی دستش داشت خفم میکرد با اونیکی دستش میخواست مشت بزنه ک چشامو بستم ..ولی با صدای بم و مردونه ی ی پسر چشام باز شد و گردنم ول شد
[من]
فلیکس ک مشت سوهو رو روی هوا گرفت گفت : مشکلی پیش اومده ...و محکم با مشتش زد تو دهن سوهو ک دهن سوهو پر خون شد و دست یوری رو گرفت و کشوندش
ویو فیلیکس
دستشو محکم گرفتم و خواستم ببرم عمارت خودم ..ک یهو دستشو میخواست ول کنه محکم تر گرفتم و تقلا کرد و آروم با بغض زمزمه کرد _: میخوای منو ببری باش ببر ولی اول وایستا بزار یچیزی رو سفارش کنم به دوستم ..و با چشای بغض نگام کرد
دستشو ول کردم ک دوید سمت ی پسره ک پشت میز بود میدونستم صداشونو بشنوم ..
_: کوک میتونی در نبود من از یورا مواظبتی کنی ؟
ک: باش حتما ولی چیشدع !
_: هیچی به یورا بگو اونی دوست داره ..امشبم برو پیشش ..خواهش میکنم چیزی بهش نگو ...بگو از طرف بار بردنش ی جای دیگ زود میاد
دیگ صبرم تموم شد دستشو کشیدم و بردم انداختنش تو ماشین ..
سکوت بود ک صدای گریه ی ارومش سکوت شکست..
۵.۴k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.